زندگی از صبح با اولین تیک و تاک های آپشن جدید آیفون شروع می شود، لباس پوشیدن و بزک کردن در تاریکی اتاق و وول زدن های هم اتاقی ها، پله های همت را دو تا یکی پایین دویدن و با زور خودت را چپاندن در بی ار تی مسیر راه اهن - تجریش!
شب که می شود، فکر میکنم که چقدر دلم برای خانه تنگ شده است! به سقف اتاق مشترکمان نگاه می کنم و هزاران بار اندازه هایش را تخمین میزنم و کمی بالا پایین میکنم که واقعا برای داشتن زندگی شخصی ات تا اینجا سختی لازم است؟
هیچ عکسی ندارم که در اینستاگرام آپلود کنم، گاها" عکس ببری، اسبی، پلنگی که احساسات زنانه و مادرانه ام را خوب تر بیان می کند می گذارم تا لایک بخورد، بعد هم می شود اخر هفته!
هیچ عکسی ندارم که در اینستاگرام آپلود کنم، گاها" عکس ببری، اسبی، پلنگی که احساسات زنانه و مادرانه ام را خوب تر بیان می کند می گذارم تا لایک بخورد، بعد هم می شود اخر هفته!
تنها دلخوشی این روزهایم مرور اهداف و آینده ایست که برایش می دوم!
دلم عجیب میگیرد برای مادرم! نمی توانم حتی به دلتنگیم بپردازم! نوک دماغم تیر می کشد و چشمانم پر از اشک می شود!
هوای تهران آلوده است! تنها راه کاری که مردم برای خودشان پیدا کرده اند ماسک های کپسول دار است ، که دلشان خوش باشد و پیشگیری کنند از در جوانی مُردنشان!